کد مطلب:212775 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:30

چشم و گوش و قلب
فكر كن، اگر انسان چشم نداشت چقدر زندگی بر او سخت می گذشت، نمی توانست پیش پای خود را ببیند و از دشمن دوری كند، و كار یا صنعتی را انجام دهد؛ و چون این عضو در زندگی انسان دارای اهمیت فراوانی است، خداوند آن را در سر انسان قرار داده، تا



[ صفحه 344]



هم از خطر محفوظ بماند، و هم انسان بتواندهمه چیز را ببیند.

و نیز آن را به وسیله پلكها و مژگان از آسیبها و خطرات نگهداری نموده است. اگر چشمها در اعضای پایین تر مثل دست ها و پاها بود، چه آفتهایی به آن می رسید؛ و اگر در شكم و پشت قرار داشت چقدر دشوار بود كه انسان با آن چیزها را ببیند.

در پلك چشم تأمل كن كه چگونه مانند پرده ای در برابر چشم آویخته شده و گوشه ی آن مثل حلقه ی كنار پرده طوری ترتیب داده شده كه انسان هر وقت بخواهد این پرده را می آویزد، و هر وقت بخواهد بالا می كشد.

فكر كن كه خداوند چگونه میان گوش را پیچیده قرار داده، تا صدا در آن بپیچد بعد به پرده گوش برسد؛ اگر صدا مستقیما وارد گوش می شد، ممكن بود پرده آن آزرده شود.

ای مفضل! كسی كه كر است بسیاری از كارهای او مختل است، زیرا كه از شنیدن صداها محروم است؛ و بر مردم دشوار است كه با او معاشرت كنند، و از معاشرت با او دلتنگ می گردند. حاضر است ولی مانند غایبان، زنده است ولی مانند مردگان.

ای مفضل! دقت كن كه خداوند قلب را كه از حساس ترین عضوهاست چطور در میان پرده ای محفوظ داشته، و دنده ها را چون دیواری از استخوان اطراف این عضو حساس قرار داده و آنها را با گوشت و استخوان پوشانیده تا قلب از آسیب و خطر نگهداری شود.